از بقراط حکیم پرسیدند در ذائقه انسان چه چیزی از مرگ تلخ تر است؟
گفت : تلخ تر از مرگ در ذائقه انسان کریم این است که از شخص لئیم حاجتی بخواهد
پس چگونه بود حال حضرت حسین علیه السلام ، این کریم فرزند کریم آن زمانی که کودک شیرخوار خود را روی دو دست بلند کرد و برایش جرعه ای آب ، از کوفیان پست و لعنت شده خواست
ستارهای بر بام خورشید ـ غروب میکند که طلوع آفرین است
ستارهای به نام علی اصغر
و خورشیدی به نام حسین
و این خون به ناحق ریختهی اوست که همچنان میجوشد و خون محبّت را در رگهای محبّان اهل بیت جاری می کند
خونی که مُهر شد بر طومار کربلا و مظلومیت حسین
منم آن ابرِ سپیدى که ازین پست رهیده
منم آن بى پر و بالى که ازین خاک پریده
منم آن شاخهی بیدی که پریشان شد و مجنون
ز خیالت همه شب چشم تَرَش خواب ندیده
منم آن ماهى عاشق که از این جوی به آن جو
به هواى تو سفر کرد و به دریات رسیده
منم آن باد سبکبال که هر صبحدم آرَد
خبرى خوش که شب پیش ز موی تو شنیده
منم آن برکهی خندانِ خوشاقبال که پنهان
لب او نیمهشبان بر لب مهتاب رسیده